اتهامات امنیتی و تناقضات ژئوپلیتیک

نوسان در مواضع ژئوپلیتیک، اتهام‌زنی امنیتی و انسانیت‌زدایی

1

چرخش بزرگ ژئوپلیتیک: از «من به حماس دلار می‌دادم» تا ستایش از پینوشه

چرخش ۱۸۰ درجه در موضع اسرائیل و محور مقاومت

پس از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، یکی از آشکارترین و غیرقابل انکارترین تناقضات او در مواضع ژئوپلیتیک است. او در سال ۱۴۰۰ یک حامی تمام‌عیار محور مقاومت و حماس بود، اما امروز این محور را پروژه‌ای سوسیالیستی و عرفانی می‌داند که ایران را به دام دیالکتیک کشانده است. این چرخش نشان می‌دهد که مواضع او نه بر اساس اصول ثابت، بلکه بر اساس تغییر دشمنانش (از امپریالیسم به سوسیالیسم) شکل گرفته است.

نقل قول:

۱۴۰۰: «اگر قاسم سلیمانی چمدان دلار به حماس نمی‌داد، من می‌دادم!» // «متاسفانه بخشی از شما ناامید کرده و از اینکه راکت های حماس دارن گنبد آهنین رو رد می‌کنند ابراز رضایت کنم.»

ادعای نظریه:

اصول ثابت و ابدی نظام صوری، مانند هندسه اقلیدسی. آزادی فردی و مخالفت با هر ایدئولوژی جمع‌گرا.

عملکرد واقعی:

در سال ۱۴۰۰، او خود را داوطلب حمایت مالی از حماس می‌داند و از موفقیت نظامی آن‌ها ابراز رضایت می‌کند. امروز همین محور را «دام دیالکتیک» و «پروژه سوسیالیستی» می‌نامد. این چرخش ۱۸۰ درجه نشان می‌دهد که نظریه او یک پوشش برای توجیه مواضع سیاسی متغیر است، نه یک سیستم فکری ثابت. او ابتدا موضع سیاسی را تغییر داد و سپس فلسفه‌ای برای آن ساخت.

2

اتهام‌زنی به مخالفان داخلی با منطق امنیتی

پارادوکس موسوی

او در مواجهه با مخالفان داخلی نظام، به جای دفاع از آزادی بیان آن‌ها (که باید طبق نظریه‌اش اصل باشد)، از منطق کلاسیک سیستم‌های امنیتی استفاده می‌کند: «مخالفت داخلی، راه را برای حمله دشمن خارجی باز می‌کند.»

تصویر توییت:

توییت درباره موسوی و اسرائیل

نقل قول:

«اگه اسراییل حمله نمی‌کرد موسوی هم از این گه ها نمی‌خورد در واقع. موسوی دم درآورد و بیانیه داده چون دیده حملات اسراییل نظام رو ضعیف کرده و دیده امکانی فراهم شده.»

ادعای نظریه:

آزادی فردی و حق مالکیت (شامل آزادی بیان) مطلق است. تنها مقصر ناامنی، «دولت» (شیطان) است که وظیفه خود را انجام نداده.

عملکرد واقعی:

او به جای نقد سیستم برای ایجاد ضعف، یک چهره مخالف داخلی (موسوی) را متهم می‌کند که از «ضعف نظام» برای بیانیه دادن سوءاستفاده کرده است. این دقیقاً همان استدلالی است که حکومت‌ها برای سرکوب مخالفان در شرایط بحرانی به کار می‌برند («ستون پنجم دشمن»). یک آزادی‌خواه واقعی باید از حق موسوی برای بیان نظرش، فارغ از محتوا، دفاع کند، نه اینکه او را به سوءاستفاده از شرایط متهم سازد.

3

انسانیت‌زدایی از مخالفان ایدئولوژیک

تاکتیک «تروریست در گهواره»

خطرناک‌ترین جنبه اتهامات امنیتی او، انسانیت‌زدایی (Dehumanization) کامل از مخالفان فکری‌اش است. او آن‌ها را نه انسان‌هایی با عقاید اشتباه، بلکه شر مطلق و ذاتی می‌بیند. این انسانیت‌زدایی صرفاً یک توهین کلامی نیست، بلکه یک الگوی فکری خطرناک است که در توییت خاوران نیز به وضوح دیده می‌شود: او با ابراز تأسف از اینکه پدر یک مخالف فکری‌اش در قتل‌عام‌های سال ۶۷ کشته نشده، نشان می‌دهد که در نظر او، حق حیات و انسانیت افراد، تابعی از موافقت ایدئولوژیک آن‌ها با اوست.

تصویر توییت:

توییت درباره تروریست در گهواره

نقل قول:

«ما چیزی به اسم سوسیالیست یا چپ میانه یا چپ افراطی یا کمونیست نداریم. تروریست در گهواره و تروریستی که فعلا زورش نمی‌رسه داریم.»

ادعای نظریه:

اساس دین و آزادی بر «حقوق مالکیت فرد» و «اراده آزاد» انسان استوار است. هر فردی محترم است.

عملکرد واقعی:

این عبارت، یک گروه فکری کامل را از دایره انسانیت خارج می‌کند. وقتی کسی را «تروریست از بدو تولد» بنامید، هرگونه گفتگو را غیرممکن و هر نوع برخورد خشنی را توجیه‌پذیر می‌سازید. این دقیقاً منطقی است که رژیم‌های توتالیتر برای پاکسازی دشمنان ایدئولوژیک خود به کار می‌برند. در هر دو مورد (تروریست در گهواره و توییت خاوران)، او حق حیات و انسانیت دیگران را به موافقت ایدئولوژیک با خود منوط کرده است. این موضع نه تنها با آزادی در تضاد است، بلکه به شدت ضداسلامی و ضداخلاقی است.

4

همسویی عمل‌گرایانه با «شیطان» در شرایط خاص

پارادوکس بسیج

او که «دولت» را عین «شیطان» و «جمهوری اسلامی» را یک ساختار اساساً غلط می‌داند، در مواقعی حاضر است برای رسیدن به یک هدف بزرگتر، با همین ساختار همسو شود.

تصویر توییت:

توییت درباره عضویت در بسیج

نقل قول:

«اگه جمهوری اسلامی به رژیم صهیونیستی حمله مستقیم کنه و انتقام همسطح بگیره، حتما فرداش چفیه می‌اندازم گردنم و درخواست عضویت بسیج می‌دم.»

ادعای نظریه:

دولت شیطان است و هرگونه همکاری با آن، بندگی غیرخداست.

عملکرد واقعی:

او حاضر است به بازوی نظامی دولتی بپیوندد که آن را شیطانی می‌داند، به شرطی که آن دولت، دشمن ژئوپلیتیکی مورد نظر او را هدف قرار دهد. این نشان می‌دهد که «دشمنی با اسرائیل» برای او در لحظاتی از «دشمنی با دولت» مهم‌تر می‌شود. این یک موضع‌گیری ناسیونالیستی-امنیتی است، نه یک موضع‌گیری فلسفی-آزادی‌خواهانه. این تناقض، خلوص ایدئولوژیک نظریه او را کاملاً بی‌اعتبار می‌کند.

5

پارادوکس دشمن: اسرائیل به مثابه الگو و دشمن

رابطه پیچیده و متناقض با رژیم صهیونیستی

رابطه او با «اسرائیل» یک رابطه پیچیده و متناقض است. او همزمان از اسرائیل به عنوان دشمن ایدئولوژیک، رقیب ژئوپلیتیک و الگوی تاکتیکی استفاده می‌کند. این نوسان، نشان‌دهنده عدم وجود یک موضع ثابت و اصولی است.

توییت اول (۱۴۰۰): حمایت از حماس

توییت حمایت از حماس در سال ۱۴۰۰

توییت دوم (۱۴۰۰): ابراز رضایت از راکت‌های حماس

توییت ابراز رضایت از راکت‌های حماس

نقل قول:

«اگه جمهوری اسلامی به رژیم صهیونیستی حمله مستقیم کنه و انتقام همسطح بگیره، حتما فرداش چفیه می‌اندازم گردنم و درخواست عضویت بسیج می‌دم.» // در مقابل: تحسین ضمنی از تاکتیک‌های اسرائیل (اعلامیه قبل از بمباران) و اتهام به دیگران مبنی بر «تحکیم مواضع رژیم صهیونیستی».

ادعای نظریه:

مخالفت با هر ساختار قدرت و دولتی، چه داخلی چه خارجی.

عملکرد واقعی:

او به طور همزمان حاضر است برای مقابله با اسرائیل به بازوی نظامی جمهوری اسلامی (بسیج) بپیوندد، از برخی تاکتیک‌های نظامی اسرائیل تمجید می‌کند، و مخالفان سیاسی خود را به «همسویی با رژیم صهیونیستی» متهم می‌سازد. این رویکرد سه‌گانه نشان می‌دهد که اسرائیل برای او نه یک دشمن ایدئولوژیک ثابت، بلکه یک ابزار تاکتیکی برای موضع‌گیری است. یک فیلسوف آزادی‌خواه واقعی باید رژیم‌های نظامی‌گرا را بدون توجه به هویت ژئوپلیتیک آن‌ها نقد کند، نه اینکه یکی را الگوی تاکتیکی و دیگری را دشمن قرار دهد.

6

نوسان در مواضع ژئوپلیتیک

از تحسین دشمن تا تأیید رهبری

مواضع سیاسی او به جای پیروی از یک چارچوب ثابت، به صورت واکنشی و متناسب با شرایط تغییر می‌کند.

تصویر توییت:

توییت درباره بهترین تصمیم رهبری

نقل قول:

پاسخ به سخنرانی رهبری: «بهترین تصمیم»

ادعای نظریه:

دولت و رهبری آن، شیطان هستند و هرگونه تأیید آن‌ها نفی آزادی است.

عملکرد واقعی:

او سیاست «نه سازش، نه تسلیم، نه نبرد با آمریکا» را «بهترین تصمیم» می‌خواند، در حالی که بسیاری از تحلیل‌های دیگرش بر اساس تقابل یا اتحاد استراتژیک با آمریکا بنا شده است. این نوسانات نشان می‌دهد که تحلیل‌های او بیشتر تاکتیکی و لحظه‌ای هستند تا مبتنی بر اصول ثابت نظریه‌اش.

جمع‌بندی نهایی: دوگانگی نقش فیلسوف یا اپراتور امنیتی

در نهایت، این اتهامات نشان می‌دهند که محمدعلی جنت‌خواه در یک دوگانگی شخصیتی عمیق به سر می‌برد. او در ذهن خود یک فیلسوف آزادی‌خواه و ضد قدرت است، اما در عمل و در مواجهه با مخالفان، به ابزارها و منطق یک اپراتور امنیتی متوسل می‌شود.

الگوهای استفاده ابزاری از نظریه:

۱.

مخالفان = تهدید امنیتی

او مخالفانش را نه منتقد، بلکه «ستون پنجم دشمن»، «تروریست در گهواره»، و «سوءاستفاده‌کننده از ضعف نظام» می‌بیند. این دقیقاً همان زبانی است که دستگاه‌های امنیتی برای مشروعیت‌بخشی به سرکوب استفاده می‌کنند.

۲.

راه‌حل = حذف و انسانیت‌زدایی

او راه‌حل را نه گفتگو و استدلال، بلکه حذف کامل از دایره انسانیت می‌داند. وقتی کسی «تروریست از بدو تولد» است یا «کاش پدرت در خاوران کشته می‌شد»، هیچ جایی برای گفتگو باقی نمی‌ماند.

۳.

اصول = ابزار انعطاف‌پذیر برای منافع تاکتیکی

او اصولش را نه ثابت و ابدی، بلکه کاملاً انعطاف‌پذیر در برابر تغییرات ژئوپلیتیک می‌بیند. از حمایت از حماس تا ستایش پینوشه، از مخالفت با دولت تا آمادگی برای عضویت در بسیج - همه بسته به دشمن روز تغییر می‌کند.

نتیجه قطعی:

این تناقضات نشان می‌دهند که نظریه او بیش از آنکه یک سیستم فلسفی منسجم باشد، یک ابزار شخصی‌سازی‌شده برای نبردهای فکری و روانی خودش است. او از برچسب‌های امنیتی، انسانیت‌زدایی و اتهام‌زنی استفاده می‌کند تا هرگونه چالشی را از سر راه خود بردارد و خود را به عنوان تنها مرجع حقیقت تثبیت کند.

این رفتار، به طرز طعنه‌آمیزی، شبیه‌ترین رفتار به همان «دولت» یا «شیطان»ی است که او ادعای جنگ با آن را دارد.

نظرات (0)

0 / 2000

در حال بارگذاری نظرات...